معنی از وسایل جانبی رایانه

واژه پیشنهادی

از وسایل جانبی رایانه

هدفون، موس، کیبورد، مانیتور، اسپیکر، پرینتر

کلمات بیگانه به فارسی

جانبی

پهلویی

فرهنگ عمید

جانبی

=جنبی


وسایل

وسیله
* وسایل نقلیه: هر نوع وسیله که برای حمل‌ونقل به کار می‌رود، مانند گاری، اتومبیل، کامیون، کشتی،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

جانبی

پهلویی

فارسی به عربی

فرهنگ فارسی هوشیار

جانبی

منسوب به جانب یعنی طرفی و کناری


وسایل

وسایل در فارسی (تک: وسیله) افزارها چاره ها (اسم) جمع وسیله اسباب لوازم ((و با این وسایل و فضایل درخصم شکنی و دشمن شکنی بر مردان جهان فسوس کردی. ))

لغت نامه دهخدا

وسایل

وسایل. [وَ ی ِ] (ع اِ) وسائل. ج ِ وسیله.اسباب و لوازم. (فرهنگ فارسی معین): با این وسایل و فضایل در خصم شکنی و دشمن شکنی بر مردان جهان فسوس کردی. (فرهنگ فارسی معین از لباب الالباب).
گر تو برانی کسم شفیع نباشد
ره به تو دانم دگر به هیچ وسایل.
سعدی.
- وسایل ارتباطی، هر چیز که ارتباط میان دو کس یا دو جا برقرار کند.
- وسایل نقلیه، وسایط نقلیه.

معادل ابجد

از وسایل جانبی رایانه

448

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری